شعر
نوشته شده توسط : ...

چقدرمهیب از من رد شدی

که دیگر هیچ پرنده ای

بر شانه ام ننشست

  ***

 میان ما

اتوبوس هایی که پر از مسافر بودند

وهیچ صندلی

که مرا به تو برساند

خالی نبود

  ***

 این فصل جزء عاشقی نبود

درخت ها ریختند

و خیابان سرشار سیاه پوشانی شد

که آن ها را نمی شناخت

       ***

 سارا

برگشته بود

به صفحه ای که به دست بچه ها خط خطی می شد

و سیب های قرمزش از کتاب فارسی افتادند

و کلمات با تشویش به سمت بزرگ شدن می رفتند

و سارا که بزرگتر می شد گره روسریش را محکم تر می بست

 

برگرفته شده از سایت میرملاس نیوز





:: بازدید از این مطلب : 293
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 21 دی 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: